هلیا نفس مامانهلیا نفس مامان، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

من به دستان خدا خیره شدم معجزه کرد

یک روزی ارزوم داشتن دو تا بچه پشت سرهم بود الان رویای من تبدیل به واقعیت شده حتی خودمم باورش واسم سخته خدایا ممنونتم

دلم گرفته

1394/1/24 18:46
نویسنده : سحر
697 بازدید
اشتراک گذاری

آخرین روزهای سال 1393 رو در حالی تموم کردیم که نه من و نه جناب همسری حال خوشی نداشتیم. وقتی منو همسری ازدواج کردیم تمامه دوستای همسرم مجرد بودن و منم تک و توکی از دوستام ازدواج کرده بودن اما حالا نه تنها همشون متاهلن بلکه جمعشون سه نفره شده.

بین تمامه آشناها من از همه بیشتر ذوق بچه رو داشتم اما اوایل بخاطر شرایط مالی، همسرم راضی به بچه دار شدن نمیشد، یکم که شرایط نرمال شد تصمیم به بچه دار شدن گرفتیم. دفعه اولی که باردار شدم تقریبا یکسال طول کشید اما بچه تو هفته 21 ام سقط شد.

طبق نظر دکترم تا 6ماه نباید اقدامی میکردیم اما بعد از 6ماه که دوباره دست به کار شدیم دقیقا 2سال طول کشید تا دوباره طعم شیرین مادر شدن و بچشم اما خوشحالیه من فقط 2هفته بطول انجامید و دوباره فرشته کوچولوم سقط شد.

 

همون روز اول کلی گریه کردم بعد با دلداری همسرم آروم گرفتم و قرار شد صبر کنم تا بعد عید دوباره اقدام کنیم اما یکی دو روز بعد سقطم با شنیدن خبر بارداری یکی از دوستای دانشگاهم کلی بهم ریختم.

اصلا دست خودم نبود و هر روز کلی گریه میکردم و این شد که زندگی رو هم واسه خودم و هم واسه همسرم سخت کردم.نمیخوام بگم چی بود و الان چی شده فقط همین اندازه میگم که تا حالا روزهایی به این افتضاحی تو زندگیم نداشتم.

چقدر خوب میشد اگه آدما قدری میتونستن احساساتشون کنترل کنن اما خوب نمیشه دیگه. من آروم شدم ولی هنوز اون روزای بد ادامه داره و از همه دوستای گلم میخوام که واسم دعا کنین به دعای همتون احتیاج دارم...

پسندها (6)

نظرات (3)

مامان تازه کار
24 فروردین 94 23:29
عزیز دلم،‌ کاملا درکت میکنم و بهت حق میدم. اما توکلت فقط به خدا باشه و بدون استرس اقدام به بارداری کن که ان شاالله به حق خانوم فاطمه زهرا، به شما و همه دوستای گلم یه نی نی خوشگل بده.
سحر
پاسخ
مرسی عزیزم از دلگرمیت ولی الان بخاطر بی تابی های بیش از اندازه ای که داشتم الان با همسرم به مشکل خوردم دیگه صبرش تموم شده و بچه میخواد من بهش حق میدم ولی کاری از دستم ساخته نیست جز دعا واسم دعا کن به دعا همه نیاز دارم
آنادمهری
28 اردیبهشت 94 12:44
خدا بزرگه عزیزززم یه روزی به این روزات میخندی و باخودت میگی کاش اینهمه سخت نمیگرفتم ایشاللله
سحر
پاسخ
آره واقعا،ای کاش یکبار دیگه فرصت داشتیم تا دوباره زندگیمون و بسازیم
مریم
22 آبان 94 23:26
دوست عزیزم اصلا نگران نباش من مطمئنم همین روزا خبرای خوبی بهمون میدی انشالا
سحر
پاسخ
مرسی که امیدوارم میکنین انشااله که زودتر این انتظار به پایان برسه