هلیا نفس مامانهلیا نفس مامان، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

من به دستان خدا خیره شدم معجزه کرد

یک روزی ارزوم داشتن دو تا بچه پشت سرهم بود الان رویای من تبدیل به واقعیت شده حتی خودمم باورش واسم سخته خدایا ممنونتم

اوضاع کمی آرومتره

دو ماه و نیم از سقطم میگذره و تازه کمی اوضاع آروم تر شده. تو این مدت خیلی چیزا رو تمرین کردم چیزایی که ی زمانی انجام دادنشون واقعا واسم سخت بود اما گاهی آدما تو شرایطی قرار میگیرن که یهو به خودشون میان و از خودشون میپرسن من تا حالا واسه زندگیم چکار کردم. تو این مدت هیچ اقدامی نداشتیم یعنی همسرم فعلا بچه نمیخواد،این دو تا سقطی که داشتم خیلی تو روحیش تاثیر گذاشته و ی جورایی جفتمون میترسیم.میترسیم که اگه دوباره بچه دارشیم و بازم سقط بشه چکار کنیم من فعلا حرفی از بچه نمیزنم تا همسرم بتونه خودش و پیدا کنه. و اما کارایی که تو این مدت انجام دادم؛ من عادت داشتم روزی چندبار با همسرم تلفنی صحبت کنم با وجود اینکه هر شب وقت خواب یکی دو ساعتی با هم ...
16 ارديبهشت 1394

دلم گرفته

آخرین روزهای سال 1393 رو در حالی تموم کردیم که نه من و نه جناب همسری حال خوشی نداشتیم. وقتی منو همسری ازدواج کردیم تمامه دوستای همسرم مجرد بودن و منم تک و توکی از دوستام ازدواج کرده بودن اما حالا نه تنها همشون متاهلن بلکه جمعشون سه نفره شده. بین تمامه آشناها من از همه بیشتر ذوق بچه رو داشتم اما اوایل بخاطر شرایط مالی، همسرم راضی به بچه دار شدن نمیشد، یکم که شرایط نرمال شد تصمیم به بچه دار شدن گرفتیم. دفعه اولی که باردار شدم تقریبا یکسال طول کشید اما بچه تو هفته 21 ام سقط شد. طبق نظر دکترم تا 6ماه نباید اقدامی میکردیم اما بعد از 6ماه که دوباره دست به کار شدیم دقیقا 2سال طول کشید تا دوباره طعم شیرین مادر شدن و بچشم اما خوشحالیه من فقط 2ه...
24 فروردين 1394