لباس عروس
سلام دخترای نازم امیدوارم همیشه شاد سرحال باشین.
لباس عروس! خیلی وقت بود که هلیا مدام میگف مامان کی واسم لباس عروس میخری تا اینکه وقتی مریض شدی خاله اعظم بهت قول داد که اگه داروهاتو بخوری و به حرف مامانت گوش بدی واست لباس عروس بخره.
بالاخره دیروز که رفتیم خونه مامانی خاله جون خیلی اصرار کردن که حتما بریم و لباس و واست بخرن.چندجا رفتیم و کلی خسته شدیم تا اینکه بالاخره چشممون به یک لباس خوووووشکل و گوگولی افتاد.
فروشنده گفتن سایز شما رو تموم کردن ولی اگه صبر کنیم طی یک ماه اینده میارن ولی چون دیدن من دودلم یک سایز بزرگترشو دادن تا من تن پوششو ببینم ولی دخترنازنینم وقتی تنت کردی انقدر ناااااز شدی که همونو واست گرفتیم.
لباس و که خریدیم انقدر ذووووق کرده بودی که پریدی تو بغل خاله تو محکم فشارش دادی و کللللی بووووسش کردی از ذوق تو خالتم کلی ذوق کرد مبارکت باشه عشقممممم