هلیا نفس مامانهلیا نفس مامان، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

من به دستان خدا خیره شدم معجزه کرد

یک روزی ارزوم داشتن دو تا بچه پشت سرهم بود الان رویای من تبدیل به واقعیت شده حتی خودمم باورش واسم سخته خدایا ممنونتم

همه چی ارومه

1398/9/1 2:43
نویسنده : سحر
248 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترای گلم 

هلیا و هلنای عزیزم بدلیل مشکلات. زیادی ک تو زندگیم داشتم متاسفانه خیلی وقته که نیومدم و کلی حرف واسه گفتن دارم ولی نمیدونم باید از کجا شروع کنم.

الان ساعت دو و هجده دقیقه نیمه شبه و همه خوابن بابا تقریبا بیست دقیقه پیش اومد خونه.الان تقریبا سه ماهه که مدام در خدمت عموتونه و نمیدونم این روال قراره تا کی ادامه پیدا کنه.

اخه هم نمیزارن بابایی بره سرکار و کلی بدهی بالا اورده و از طرفی انقد خونواده عموت بی چشم و روین که حیف ادم که ثانیه ای از زندگیشو واسه این خونواده هدر بده.

امسال تقریبا از اول تابستون هردوتایی تون خیلی مریض شدین مخصوصا هلیای نازنینم و تمامه این مریض شدن ها هم از روزی شروع شد که رفتیم خونه دوست من و بچه شون مریض بود.

دیشب هم دکتر بودیم هلنای شیرینم دوشبی بود ناخوش احوال بود و تا صبح ناله میکرد و شب قبلشم تا صبح تو تب سوخت هلیا خوشکله هم که همچنان لباش میترکه و امشب دیدم دهان نفس مامان پرافت شده.

خودمم که از لحاظ روحی حسابی بهم ریخته بودم و نمیدونم چکارم شده بود که مدام الکی گریه میکردم.

راستی امشب برای اولین بار متوجه شدم که هلیا بیش از اندازه بمن وابستس.

هلیا گف مامان برم بالا پیش مامان بزرگم منم بهت گفتم اگه پاتو بزاری بالا منم کلا میزارم میرم سریع نشستی جلو تلویزیون به فیلم نگاه کردن.

هلیا دختر قشنگم من خییییییلی دوست دارم من ی لحظه هم بدون تو نمیتونم نفس بکشم از خدا میخوام تنت همیسه سالم باشه ببخشید عزیزم مجبور شدم اینجوریدقانعت کنم نری بالا چاره ای نداشتم.

پسندها (2)

نظرات (0)