هلیا نفس مامانهلیا نفس مامان، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

من به دستان خدا خیره شدم معجزه کرد

یک روزی ارزوم داشتن دو تا بچه پشت سرهم بود الان رویای من تبدیل به واقعیت شده حتی خودمم باورش واسم سخته خدایا ممنونتم

اولین سونوگرافی

1395/6/2 23:18
نویسنده : سحر
14,896 بازدید
اشتراک گذاری

طبق تاریخ پریودم تو هفته هشتم باید اولین سونو رو انجام میدادم تا از تشکیل شدن قلب بچه مطمئن میشدم.قرار بود ساعت 9صبح اونجا باشیم طبق حساب کتابی که خودم از الاف شدن تو سونوگرافی های مختلف داشتم حدودا یک ساعت تا یک ساعت و نیم بعد باید نوبتم میشد.

که البته مسلما اگه دیرتر از اون ساعتی که بهت میگن اونجا باشی مسلما دیرتر ویزیت میشی بنابراین من راس ساعت 9صبح اونجا بودم،اون موقع ماه رمضون بود که البته واسه من فرقی نداشت کِی باید اونجا باشم اما واسه مامانم طفلکی خیلی سخت بود چون بخاطر روزهای بلند تا سحر بیدار بودن تا بتونن کمبود آب بدنشونو جبران کنن و البته که به تغذیه شون هم برسن تا در طول روز ضعف نکنن.

اما از بخت بد من اول که مامور بیمه اومد و یک ساعتی به این ساعت الاف شدن ما اضافه کرد وقتی مامور بیمه رفت خووووووشحال که الان دیگه یکی یکی مریضا رو میفرستن تقریبا یک ربع بیست دقیقه بعد ی خانم و آقایی با ی تیپ خاصی که مشخص بود کار دیگه ای دارن اومدن.منشی اونا رو راهنمایی کرد به داخل اتاق سونو و رفتن اون دو نفر به اتاق سونو همانا و بیرون نیومدنشون همانا.

منم که داشتم از شدت دستشویی میمردم و هههههی مقاومت میکردم که الان نوبتم میشه و اونقدر استرس داشتم بدونم جواب سونو چی میشه که با خودم میگفتم دختر خوب اگه الان بری دستشویی و یهو نوبتت بشه باز تا آب بخوری و آماده بشی نیم ساعت تا یک ساعت دیگه الاف میشی.

ی خانومی اونجا بود که خیلی با نمک بود طفلک فکر کنم ی ده باری مجبور شد بره دستشویی.خلاصه اینکه حدودای ساعت 12ظهر متوجه شدیم که اون دو نفر ی دستگاه سونوی جدید واسه خانم دکتر آوردن و دارن طرز استفاده ی دستگاه رو یادشون میدن.

آخه ی نفر نبود بگه آخه خانم دکتر با وجدان ی عده مریض بیرون الاف نشستن نمیشه این آموزش ها رو بزارین ی زمانی خارج از وقت ویزیت مریضا، آخه این مریضای بیچاره چه گناهی کردن که بخاطر وضعیتشون و نوبت دهی بد مطب های سونوگرافی به ناچار مجبورا تحمل کنن.

اگه اشتباه نکنم حدودای ساعت 13.30-13 بود که نوبتم شد،فک کنین از ساعت 9.30صبح داشتم از شدت دستشویی میترکیدم ولی خوب خوبیش این بود که بالاخره نوبتم شد آخه دیگه امیدی نداشتم.

فک کنین اون دوتا فروشنده دستگاه سونو هم تو اتاق بودن و وقتی من دراز کشیدم واسه سونو تازه یادشون اومد که بگن خانم دکتر ی چند روزی دستگاه پیشتون باشه تا ببینین ازش راضی هستین یا نه.

وقتی دراز کشیدم خیلی استرس داشتم یکی بخاطر وجود اون دونفر تو اتاق بود که میترسیدم خانم دکتر گرم آموزش های اونا درست سونو نکنه که خوشبختانه رفتن و یکی دیگه ترس از جواب سونو که خوشبختانه "قلب جنین تشکیل شده بود".

راستش اولش باور نکردم و ازشون خواهش کردم صدای قلب جنین و بزارن تا خودم بشنوم و مطمئن بشم اولش قبول نکردن و گفتن خیلی ضعیفه اما بنا به اصرا من گذاشتن اون لحظه انگار دنیا رو بهم دادن.خیلی لحظه شیرینی بود و از ته دل از خدا میخوام که تجربه این روزها و بغل گرفتن فرشته کوچولوشون و نصیب همه بکنه.

فقط چیزی که نگرانم کرد فاصله هفت روزه ای بود که با تاریخ پریودم داشت و از رشد معمولش عقب تر بود که اونم وقتی رفتم مطب دکتر بهم اطمینان دادن که اشکالی نداره و ی چیزی که بعدها باعث نگرانی و البته عذاب وجدانم شد این بود که نباید به سونوگرافیست اصرار میکردم صدای قلبش و واسم بزاره گویا ضرر داره و باعث اختلال در تکامل رشد قلب میشه.

هزینه سونوگرافی تو هفته هشتم(طبق تاریخ پریود) 70000تومان(آزاد حساب شد چون نبردم بدم متخصص بنویسه)

 

 

پسندها (3)

نظرات (2)

افسانه
2 شهریور 95 23:44
عزیزم شک نکن که کوچولوی نازت و چند ماه دیگه درآغوش میگیری.فقط ازچیزای بددوری کن وکلی به فکر خودت باش مامان خانوم
سحر
پاسخ
مررررسی قربونت امیدوارم.نمیدونم چرا روزا انقدر کند میگذره
زهرا
20 شهریور 95 12:55
سلام سحر جان بیا و از خودت یه خبری بده
سحر
پاسخ
سلام عزیزم.باشه چشم تا جایی که واسم مقدور باشه میام.