سه ماه گذشت

سه ماه به سرعت برق و باد گذشت و همین روزاست که ماه چهارم هم تموم بشه و جای خودش و به ماه پنجم بده.این مدت خیلی واسم سخت گذشت آخه قبلا باید روزشماری میکردم تا موعد پری برسه و ببینم نی نی دارم یا نه ولی این مدت باید روزشماری میکردم تا به روزی برسم که بتونم اقداممو شروع کنم.

طبق گفته دکترم که یکی از بهترین هاست همین سه ماه انتظار کفایت میکنه اما تو اینترنت خونده بودم کسی که از دوتا آمپول واسه سقط خارج رحمی استفاده میکنه بهتره شش ماهی صبر کنه اما چه کنیم که جناب همسری دیگه طاقتشون سر اومده و البته خودم.

اینم یواشکی بگم که تو این سه ماهی که گذشت ما طبق روال قبلی مون میرفتیم جلو البته با اندکی تغیییرات؛ آخه همسرم و همینطور خودم معتقد بودیم که من همینطوریشم به این زودیا بچه دار نمیشم پس چرا باید صبر کنیم با این تفسیر که حتی یک درصد هم احتمال نمیدادیم شاید بچه دار بشیم البته فقط یک ماه اول و به توصیه دکتر گوش دادیم.

این ماه ی خورده حالم عجیب بود خودم احساس میکردم باردارم.سر موعد پری نشدم و ی جوری بودم.خلاصه ی روز آخر شب پری تشریف شون و آوردن و فردا صبحش به طرز عجیبی حالم خراب شد طوری که مدام ببخشید بالا میاوردم و ضعف و سرگیجه داشتم و حتی نمیتونستم رو پاهای خودم بایستم.

این حالت ها ساعت 6صبح اتفاق افتاد(شب قبل حدودای ساعت12 پری شدم) بنابراین تصمیم گرفتم بمونم خونه و استراحت کنم حدودای ساعت 11ظهر که بیدار شدم ی چیزی مشابه همونی رو که پارسال تو هفته هشتم سقط کردم دیدم البته پارسال رنگش به زردی میزد اما اینی که من دیدم بیرنگ بود مثل آب.

نمیدونم دقیقا چی بود شاید کیست بوده شایدم باردار بودم و خودم نمیدونستم.در هر صورت همسرم معتقدن آدم نباید به چیزهایی که گذشته فکر کنه و خودش و آزار بده و باید تمام ذهن شو متمرکز کنه به روزهایی که در پیش رو داره منم باهاش موافقم اما چه کنم که خیلی کنجکاوم.

واسه همین واسه یکی از پزشکان کلوپ مادران توضیح دادم و ایشون گفتن اگه چیزی که دفع کردی مثل حبه انگور بوده باردار بودی و واسه اطمینان بیشتر میتونی تست بارداری بدی که من اینکار و نکردم چون مطمئن بودم اگه تست میدادم و بارداریم تائید میشد دیگه دیووووووونه میشدم.

اگه کسی چیزی در این مورد میدونه لطف کنه بگه ممنون میشم.فکر کنم به زودی واسه خودم دکتر متخصص زنان از نوع تجربیش بشم مثل این دندون سازهای تجربی تازه اطلاعاتم بهتره چون همشون تجارب شخصی خودمه.